۲۸
بهمن
صدای ساز و آواز بلند بود.هر کس که از نزدیک آن خانه می گذشت،می توانست حدس بزند که در درون خانه چه خبرهاست؟بساط عشرت و می گساری پهن بود و جام «می »بود که پیا پی نوشیده می شد.کنیزک خدمتکار درون خانه را جاروب زده و خاکروبه ها را در دست گرفته از خانه بیرون آمده بود تا آنها را در کناری بریزد.در همین لحظه مردی که آثار عبادت زیاد از چهره اش نمایان بود و پیشانی اش از سجده های طولانی حکایت می کرد از آنجا می گذشت،از آن کنیزک پرسید: